Posts

Showing posts from August, 2016
راست میگه ج . خیلی موضوع هست برای ناراحتی، ولی من تکیه کردم به امید و زندگی حرفه‌ایِ هدف‌دار و منظمی که قراره برم سمتش. زندگی‌ای که توش برنامه و هدف برای کل سال، ماه‌ها، و هفت...

از تنهایی

دلم میخواد یکی الان بود، تصمیم میگرفتیم بریم و یه کار ساده کنیم، تا فقط یه کم حالم خوب شه و حس تنهایی نکنم. یکی که قول میداد همیشه باشه. ولی نداریم که. چک سفید امضا نداریم، همیش...

حباب

یه وقتایی تنهایی از یادم میره، میبینم زیادی حساب کردم رو آدما. شبیه نک و ناله‌های تلگرامی شده که مامانم میفرسته برام، ولی حقیقت داره. اینقدر جای خالی دستش پشت کمرم حس میشه و...

از سال‌ها

۱. دلم میخواد سرم رو بذارم رو پاهاش و تا خود صبح غر بزنم. شاید که خستگی‌ها و نگرانی‌هام یه جا خالی شن. ما تو یه بازه‌ی زمانی ۵ ساله رسیدیم به اینجا یا یه ساله یا ۸ ماهه؟ به خودم می...

تا کجا

شب خنک شهریور بود و روشنایی‌های کم‌سوی باغ اطرافمون رو گرفته بود. فضا پر بود از صدای آدما، من اما هیچ کدوم رو نمیشنیدم. کنار پنجره بودیم، بالای ایوون. میدونستم که خلأ این سا...

And the love you leave behind

نه فقط به خاطر خودم، به خاطر زی هم که شده، نمیخوام این همه ابری و غم‌بار خداحافظی کنم. نه میخوام که دوره‌ی جدید زندگیم اینقدر با اشک و دلتنگی تموم شه، نه میخوام اون رو ناراحت ...

Still stumbling to see who I am

تو این شهر -که هیچ چیزش شبیه یه شهر نیست- ۳ ۴ روزی تنها بودم با خودم. وقتی با خودم تنهام، به مشکلایی بر می‌خورم که حسابی منو به تکاپو میندازن برای حلشون. بخش اول: من چندسال اخیر ز...
آی عشق! چهره‌ی آبیت پیدا نیست و من خودم را گم کرده‌ام.

Too much love will kill you every time

زندگی من بود که داشتن زندگیش میکردن؟ یا شاید فقط خیلی دلم میخواست جای ل باشم. دوست داشتن بی‌مرزش و زندگی ساده‌ش رو میخواستم. بهشت دورافتاده‌ست. دوتایی روز تولد ل پاشدن رفت...

از دوبی، شهر خاطرات کودکیم

در من زنی زندگی میکنه که دیگه کم کم نمیشه جلوشو گرفت. به خودم اومدم دیدم موهام داره برق میزنه، صاف شده و براشینگ داره، با یه روبان بستمشون، یه روبدوشامبر سفید پوشیم و دارم ت...

Insanity at the Bottom of My Luggage

لابد وقتی زی نباشه، منم دیگه ریسک نمی‌کنم از کنار چاه‌های عمیق و سیاه عبور کنم، چون میدونم کسی نیست اون همه حس خوب رو بریزه جلوت و بیاد بکشدت بیرون. بعضیا وقتی نیستن بخشی از ...

پیدا کنیدش دوباره

از لا به لای آدما می‌نویسم، از شلوغی هولناکی که سرم اومده. سرجمع شاید ۳ یا ۴ ساعت برای خودم داشتم تو ۱۰روز گذشته. تو این ۵ روز باقی‌مونده تا سفر هم هیچ ساعتی برای من نیست. حداقل ...