Posts

Showing posts from December, 2014

تکرارهای مبتذل

من بعضی وقت‌ها نقطه‌های تصمیم گیری زندگی‌م رو دور زدم. ولی وقتی مسیر برایم روشن بوده، قرص و محکم از این دور زدن لذت بردم و چیزی از حس گناه یا انفعال را هم نداشته‌ام.  این روزها افسردگی منو زمین زده. حال و آینده و گذشته رو در هم کوبیده. شور و علاقه‌های گذشته تبدیل شدن به رشته‌ای از سوالات مبهم و بی‌جواب و به تبعش آینده هم روی هیچ چیز سوار نیست. پایان دوره‌های مختلف زندگی آدمو مجبور میکنه تصمیم بگیره. نمی‌دونم اگه این پایان‌ها و اجبارها نبودن من جرئت انتخاب چیزی به قیمت از دست دادن چیز دیگه رو داشتم؟ آیا اصلا مفهوم هزینه دادن رو میفهمیدم؟ من همه‌چیز را هم‌زمان با هم می‌خواهم. خیلی عجیب است. یعنی آدم بعد از چندسال زندگی در جوانی و بزرگ‌سالی میفهمد نمی‌شود هم کیک را بخوری هم آن را هم‌زمان در دست داشته باشی؟ و بعد انقدر این کلاف سردرگمِ تصمیم را تنهایی با خودت دور میزنی که دنیایت می‌شود همین یک تصمیم. همه‌ی این چیزها رو هم میدونی. میدونی «بابا! تجربه می‌کنی، دنیا به آخر نمی‌رسد، تو فقط با همین یک تصمیم تعریف نمی‌شوی، هزار سوراخ دارد..» اما ذهنت دست برنمیداره، ایرادهای مختلف می‌گیر

به شور گذشته که بازمی‌نگرم

از صبح که پایم را از در گذاشتم بیرون دیدم سر ناسازگاری دارم با جهانِ بیرون. و خوش به حال جهان که بوق ماشین خراب است. ِاز سالی که دانشجو شدم تا امسال، این اولین سالی بود که ۱۶ آذرش خیابان را پر نکرده بود از پلیس‌های سیاه و سبزِ بیسیم به دست. خیابان خیلی آرام بود با ترافیک همیشگی و آفتاب ملایم لوسی که بهمان پوزخند میزد. اما خب دروغ چرا هنوز دانشجوهایی داریم که ۱۶ آذر را مناسبتی برای اعتراض می‌دانند و مراسم انجمن اسلامی دانشگاه را راهی هموار و مناسب برای این هدف.  وارد دانشگاه که شدم دیدم بیرونِ محوطه‌ها خلوت است و افراد کم‌کم جلوی تالارچمران جمع می‌شوند. من با خودم می‌گفتم :‌ «اوو.. خیلی زود است بابا برید چای نباتتان را بزنید فعلا» اما خب هی به خودم هشدار می‌دادم : «جمع کن نگاه تمسخرآمیزت را! مثل تو بشوند خوب است؟» همه‌ی این هارا می‌گفتم تا تعادل حفظ بشود.  رفتم کلاس و کار و بارهایم را انجام دادم، برگشتم دیدم جمعیتِ پشت در چند برابر شده و هر لحظه بیشتر میشد. از خودم پرسیدم: «من چرا به ذهنمم خطور نکرد برم؟»  یادم آمد سال اول بودیم، من با هم‌دوره‌ای‌هایم خیلی فاصله داشتم. اما این