Too much love will kill you every time

زندگی من بود که داشتن زندگیش میکردن؟ یا شاید فقط خیلی دلم میخواست جای ل باشم.
دوست داشتن بی‌مرزش و زندگی ساده‌ش رو میخواستم. بهشت دورافتاده‌ست.
دوتایی روز تولد ل پاشدن رفتن بیرون و یه صبح تا شب بیرون بودن، همین. همینقدر محدود و ساده، بی‌سر و صدا.
انگار اون منو از همه‌ی دنیا نجات میداد. کاری که خودم برای خودم نمیکردم رو اون برام انجام میداد. با حسرت و اشک خیره شدم به صفحه‌ی فیس بوکم. گریه می‌کنم برای زندگی‌ای که پیوسته از دستم میگریزه.
از هرچیز بدتر، دوست داشتنیه که داره استخون‌هامو پوک میکنه، از بس که شبیه برعبث پاییدنه. احمقانه میخوام که همه مثل اون باشن. احمقانه و ابلهانه اون تو زندگی من هنوز زنده‌ست و نفس میکشه.

It'll drain the power that's in you
Make you plead and scream and crawl
And the pain will make crazy
You're the victim of your crime

Comments

Popular posts from this blog

من از آذرماه متنفرم.

سوم فروردین ۹۵