Posts

Showing posts from March, 2015

انرژی‌های ذهنتان را کجا صرف می‌کنید؟

قبل تر ها که کار ذهنی و فردی می کردم آن هم به مقادیر زیاد،عمده ی انرژی ذهنم دقیقا صرف پروژه هایی میشد که در آن زمان رویشان کار می کردم و همه چیز به تعادل بود به گمان خودم. این روزها هیچ چیز مثل سابق نیست - در حالی که من از تقلای گذشته کنده نمی شوم - اوضاع کار و بار هم همین طور. درس هایی دارم که یک گوشه رها شده اند برای خودشان و مثل روز روشن است کاری برایشان نخواهم کرد. کارهای مدرسه را هم به زور شاگردانم و محیطِ کارگروهی قبل از عید جمع کردیم بی آنکه من ذره ای انرژی در خلوتِ ذهنم برایشان صرف کنم. تعطیلات است و همچون ماه های گذشته ذهنم درگیر هیچ چیز نمیشود. تنها باید چند روز یک بار انرژی های انباشته ی مغزم را جایی تخلیه کنم وگرنه سرم خواهد ترکید. بی عملی ام در یک سو قرار گرفته و این حجم انرژی در سوی دیگر. نتیجه ی مقابله شان این می شود که انرژی در فضاهای بدی از ذهنم تخلیه می شود و خرابکاری می کند. برای همین است روی آورده ام به کارهای «دستی» و ملموس. مثلا دوازده ساعت اتاق رنگ کنم، عکس بگیرم یا حتی مقاله های مامان را تایپ کنم. چنین‌ اوضاعیست زندگیم. هیچ هم مسخره نیست وقتی میروم پیش روانک

سال دارد اینجا نو می شود

و من نیز هم. تمام سال را هفته ای چندبار به هرکس که در زندگی ام سبز شد گفتم: «چه خوب که امسال، پارسال نیست!» می پرسید: «پارسال چه خبر بود مگه؟» منم مرض دارم سرِ دردها را باز کنم، وسوسه ی بازکردنشان امان نمیداد، اما بعد از دو سه کلمه سکوت می کردم.