Posts

غمِ او، جهان یا شکنندگی دورانم؟

انگار که زمان رو تو فرودگاه نگه داشتن برام، از دو ماه پیش. پام که رسید به هواپیما یک لحظه فکر کردم دارم میرم و میاد دنبالم و .. یک لحظه فکر کردم یکی دیگه از اون پروازای داخلی ارو...

بله بالاخره یک جا چراغی روشن است

۱۰ روز بدی رو گذروندم که توش به هردری زدم تا روزا رو نجات بدم اما حاصل چنگ زدن هام نهایتا چندساعت شد که درمقایسه با گذشته هنوز خیره کننده ست. وقت هایی میشه که همه ی آرزوها بی رن...

In that very moment between his arms

وقتایی هست که بعد از کلی دویدن و نزدیک شدن به مرحله ی یکی مونده به آخرِ کارهام خیلی مستاصل، بی امید و خشک میشم. چهار زانو میشینم وسط یه کوچه ی خاکی و قدیمی، عین کوچه ی مامانی ای...

ناگهان فاصله نگاهمان کرد

خیلی اتفاقی یاد یه دعوای خفیفی تو سفرم افتادم با میم. چندسالی هست که از هم دور زندگی میکنیم اما هرچقدر دستمون برسه دیدار تازه میکنیم. استرس کار و روابط جانیفتاده ی اینترنشن...

Faith had different plans for us

این جمله رو همیشه تو توییترم میدیدم و همیشه در نظرم مردود بود. قدرت انتخاب و سنگینی بار مسئولیت رو به قدری باور داشتم و دارم که چنین وضعیتی -توصیف شده در تیتر- در نظرم تنها نتی...

امید، تنها دفاع من در برابر ترس

در بعضی موقعیت ها می خواهم به تمامی چیزی یا کسی را از دست بدهم به جای آنکه هزینه های بودنش را بدهم، یعنی هزینه ها گاهی فشار تحمل ناپذیری می آورند. اینجور موقع ها به یاد می آورم ...

مراقب باش یعنی چه؟

ما هردومون میدونستیم مرزی که این روزا روش ایستادم، هزینه ش دوسال زندگیم بوده، مراقب باش یعنی مراقب این باش که نزنی خراب کنی، وا ندی. یه دفعه یکی یه چیزی گفت راجع به اینکه آد...