برای الف
چند شب پیش او مقدار زیادی قرص خورده بود که آرام بگیرد. شب با نگرانی زیادی خوابیدم، و آخر از کابوسی بیدار شدم که در آن من و تو سعی داشتیم او را از سیاهی بکشیم بیرون. همزمان هم از ا...
I owe to all my deep-seated lives I have lived, to people who were the warm blood in my veins.