در ابتدای سال

برای ب نوشتم و نفهمیده بود از سکوت‌های کشدارم، که ماه‌هاست "وجود" ندارم.

جای تمام چنگ‌های من به جهان تویی. هیچ‌کس به قدر تو ظرفیت مرا ندارد. هیچ‌کس مثل تو من را در خود جا نمی‌دهد و بی‌تابی‌های روح بی‌قرار من را در خودش نمی‌پذیرد. تو مدتی در جهانم نبودی و تعادل ارتباطم با دنیای بیرون به هم ریخته بود. متزلزل، لجام گسیخته و بی‌جان شده بودم. مثل اینکه دستت را از نرده‌ی چوبی ول کنی و از نقطه‌ی اتصالت‌ کنده شوی.
تو از نبود من چه حسی داشتی؟

Comments

Popular posts from this blog

من از آذرماه متنفرم.

سوم فروردین ۹۵