Posts

Showing posts from September, 2016

سردرگم

تاب تنهایی این زندگی جدید رو ندارم. دلم میخواد تو بغل کسی گریه کنم. توانایی تحمل این تنهایی و کنترل زندگی متزلزلم رو ندارم. ۲-۳ ساعت با بابا پای واتسپ حرف میزنم و برای نیم ساعت ...

سردرگم و ناشکیبا

شب ۱شنبه‌ست، هم دلم میگیره، هم خوشحالم از خوشی‌های شهر، هم می‌ترسم. این تمام آخر هفته‌ست. پایین خونه‌م یه بار خونگی قشنگه، رو یه تپه‌ی نه چندان بلند با چمنای سبز. دور تا دور...

تندبار زمستانی

چیزی که الان دلم میخواد اینه که تا ته زندگی‌های محدود و کوچیکم برم فرو. ولی برعکسش داره میشه. اینکه یه مدت گوشی و لپتاپ نداشتم بهم ثابت کرد که من چطور به خلوت و زندگی محدودم اح...

ریشه‌ها

- چی مهمه؟ - توان دوست داشتن و دوست داشته شدن، توان گریستن از سویدای جان.