Welcome to Poland

قرص خواب از مامان گرفتم، گفت این یکی خیلی سبکه از لهستان گرفتم، نصفشو خوردم و انگار آبجو و تکیلا خوردم. صفحه‌ی گوشی داره میره تو و‌ میاد بیرون و‌همه چیز کجه و درحال حرکت. زمان تو چشمام ایستاده.
مامان گفت عادت نمیکنی آخه بسته ی آخره..
کلمه ها‌ از اسکرین دارن میپرن بیرون
منم کج کج..

Comments

Popular posts from this blog

من از آذرماه متنفرم.

The Absence or On London, Through My Eyes

سوم فروردین ۹۵