امید

ماهیت امید یه جوری که دیدنش راحت نیست و ممکنه با سبک سری آدم بگه ندارتش و نمیبینتش اما واقعیت اینه که در تمام اون لحظات frustrating که آدم مثل چی با خودش درگیره درواقع امید داره وگرنه که هیچ، نشسته بود و داشت با «باخت مسلم» سر‌ و کله میزد.
یه بیتی تو غزل صائب هست که میگه «به کجا میروی ای خونی امید کجا؟» به نظرم این بیت با همین ترکیب «خونی امید» یه ویژن مهمی از امید رو روشن میکنه. در تمام لحظات حس میکنم امید اون موجودی که هربار با هم گلاویزیم و من رو محکم پرت میکنه اون طرف، دور از خودش، و من باز چشم به هم میذارم میبینم کنارشم. یه کامیتمنت همیشگی رو از تو میخواد و در عین حال هربار میخنده به شکستت. امید همون جنگ همیشه ست. اگه بدونیم اسمش امیده شاید زودتر رام شیم.

Comments

Popular posts from this blog

It will make you bleed and scream and cry

روز اول؛ نه چندان تاریک