روز اول؛ نه چندان تاریک
صبح از خواب بیدار میشوم. یک بار دیگر باید به خودم یادآوری کنم که در چه زمانهای هستیم؟ چه اتفاقی افتادهست و چه چیزی سر و شکل زندگیمان را چطور تغییر داده؟
هنوز ترکشهای روز اول؛ خبرهای ضد و نقیض تعطیلی محل کار، توی تنم هست، یعنی اضطراب و ضعف و ناامیدی. وقتی از حالت خوابیده به حالت نشسته درمیآیم، فکر اینکه باید روزهای زیادی را توی چهاردیواریای که حین زیبایی فاصلهی زیادی با حس و حال «خانه» دارد بگذارنم، دیدهام را خاکستری میکند. بلافاصله خستگی پشت چشمانم و لای موهای بیجان و نامرتبم نقش میبندد.
آفتابْ خاکهای خانه را پدیدار کرده، همهشان مثل صبحی تعطیل آهسته در نور شناورند. نبردی میان تو و خمودی هست و از ابتدی صبح معلوم نیست کدام یک برندهاید. به یاد دارم همهی روزهای سختی را که شکست خوردهام. امید زیادی ندارم، اما نمیتوانم دست از مبارزه بکشم، چون که این خود بخشی از یک مبارزهی بزرگتر برای ”خود“ است، و شاید برای زندگی.
همهی روز کسالت عمیق و کهنهام را که روزگار بیدارتر کردهاست با خودم به دوش کشیدم. اما کار کردم، خواندم، سبزیجات را با دقت خورد کردم، حیفم آمد کسالتم را سر آن موجودات زیبا خالی کنم. از میم خواستم بعد از امتحانش زنگ بزند. این روزها همهی ما سرمان توی گوشیهایمانست تا این فاصلهای را که از یکدیگر گرفتهایم پر کنیم. از نزدیکترین همکارها تا صمیمیترین رفیقها در دورترین نقاط، همه حواسمان به حال دیگری هست و سعی میکنیم کنار هم از دور زندگی کنیم. وقتی با میم حرف میزنم، توی جایگاه کهنهی یکی دوستی و مصاحبت ۱۵ ساله فرومیروم و شیرینیاش به جانم مینیشند. جهان برای آدم جای گرم و روشنی میشود و زندگی دست و پا درمیآورد. بعد با بابا صحبت میکنم، همینطور پای تلفن زندگی میکنیم. تنهایی آدم برطرف میشود و فکر میکند میتواند روزهای بیشتری به این وضعیت ادامه بدهد. بیشتر کار میکنم تا به نقطهی تولید برسم، به قول موراکامی آنجا نقطهی ایست امروز است. اینجا رضایت هست اما خستگی و خمودی هم هنوز هست.
خسته افتادهام گوشهی اتاق. ماراتن تمام شد. حالا با دوستهای بیشتری حرف میزنم. با اینکه سرم دارد از نور اتاق و اسکرینهای گوشی و لپتاپ گیج میرود، حس میکنم تنها نیستم و دوستیها عمیق و حقیقی در جریان است. شب است اما کمینور میتابد. تمام انرژیام را جمع میکنم تا به یوگا نه نگویم و با دوچرخهسواری فردا صبح جمعش نزنم. گمانم که نباختم.
Comments
Post a Comment